English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (5835 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
judicial immunity U مصونیت قضایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
immunity U مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
immunity U مصونیت
franchise U مصونیت
sacredness U مصونیت
impunity U مصونیت
inviolately U با مصونیت
franchises U مصونیت
hedging U مصونیت
privilege U مصونیت
diplomatic immunity U مصونیت سیاسی
infallibility U مصونیت از خطا
privilege of paliament U مصونیت پارلمانی
immunization U مصونیت دادن
immunology U مبحث مصونیت
immunologic U مربوط به مصونیت
security U مصونیت تضمین
security U تامین مصونیت
diplomatic immunity U مصونیت دیپلماتیک
privilege of parliament U مصونیت پارلمانی
noise immunity U مصونیت از اختلال
privilege frome arrest U مصونیت از توقیف
hedge U کسب مصونیت نمودن
hedged U کسب مصونیت نمودن
hedges U کسب مصونیت نمودن
franchise du quartier U مصونیت محل اقامت
immunogenetics U مبحث مصونیت نژادی
immunizing U مصونیت دار کردن
immunizes U مصونیت دار کردن
immunized U مصونیت دار کردن
immunising U مصونیت دار کردن
immunises U مصونیت دار کردن
immunised U مصونیت دار کردن
immunize U مصونیت دار کردن
inviolacy U نقض نشدگی مصونیت
inviolably U با مصونیت بطور تخلف ناپذیر
franchisede i'hotel U مصونیت محل اقامت نمایندگان خارجی
mithridatism U مصونیت از زهر بواسطه خوردن و کم کم افزودن برمقداران
benefit of clergy U مصونیت روحانیون ازمحاکمه شدن در دادگاههای عرفی
judicial U قضایی
jural U قضایی
juridical U قضایی
juratory U قضایی
judiciary U قضایی
jurisdiction U قضایی
legal aid U معاضدت قضایی
law agent U نماینده قضایی
precedent U رویه قضایی
precedents U رویه قضایی
jurisdiction U حوزهء قضایی
judicial settlement U حل اختلاف قضایی
judicial precedent U رویه قضایی
judicial delegation U تفویض قضایی
judicial circumstantial evidence U اماره قضایی
institution U تاسیس قضایی
litigation U دعوی قضایی
judicature U قوه قضایی
judicature U حوزه قضایی
judicial assistance U معاضدت قضایی
legal assistance U مشاوره قضایی
legal suit U تعقیب قضایی
miscarriage of justice U اشتباه قضایی
miscarriages of justice U اشتباه قضایی
quasi judicial U شبه قضایی
judiciary U قوه قضایی
law court U دادگاه قضایی
judicial settlement U تسویه قضایی
presumption juris tantum U اماره قضایی
rogatory U نیابت قضایی
legal U شرعی قضایی
law courts U دادگاه قضایی
the rule of law U تامین قضایی
immune U مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
district attorneys U بازپرس بخش قضایی
justiciar U مامور قضایی عالیرتبه
legal advice U مشورت یا نظر قضایی
sub judice U بدون تصمیم قضایی
district attorney U بازپرس بخش قضایی
enforcement of judgement U اجرای احکام قضایی
extrajudicial U خارج ازصلاحیت قضایی
legal assistance U کمکهای قضایی شرح علایم
proetor U متصدی امور قضایی وکشوری
adjudge با حکم قضایی فیصل دادن
dictum U گفته افهار نظر قضایی
circuits U حوزه قضایی یک قاضی دور
Soc U ازادی دراخذ تصمیم قضایی
circuit U حوزه قضایی یک قاضی دور
dictums U گفته افهار نظر قضایی
letters rogatory U نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
rogatory letters U نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
sokeman U فرد ساکن حوضه قضایی لرد یا امیر
perverse verdict U درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
cadres U واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
cadre U واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
exegeses U تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
judge made law U نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
exegesis U تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
coroners U هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
coroner U هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
knight marshal U کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
concurrent jurisdiction U رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
congregationalism U استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
permission U اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
prohibition U حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
legalism U اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
coroners U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroner U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
adjudging U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudges U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudged U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
international court of justice U دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
disqualification U عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualifications U عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
misdirection U در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com